داشتم فکر میکردم که اره. چقدر هم من دوست دارم برم خارج. برای زندگی تا اخر عمر؟! نمیدونم فقط میدونم از این وضعیتم متنفر متنفررررم، فقط یک جور میشه از این وضعیت افتضاح خلاص شم احساس خفگی میکنم دارم خفه میشم خیلی خیلی. دیگه همه جوره از اینجا متنفرم  دیگه از جنگیدن با عالم و ادم حسته شدم فقط میخام رها شم به زودی و تضمینی. وضعیتم یا پارسال؟ همونه. دوسال پیش؟ همونه. پنج سال پیش؟ همونه، همونه، همونه.

داشتم فکر میکردم مثلا یک کاری کنم برم شهر دیگه. دیدم نمیشه همه جای وضعیتم همینه، فقط باید رفت و از همه چی ازاد شد و یک زندگیجدید ساخت با میل خودت نه به تحمیل موقعیت جغرافی والدین دین و. که هیچ کدومشو خودت انتخاب نکردی.

 

اره همینقدر ترسوام که هنوز همچی همونه، برای چیزی که میخوای بدست بیاری از دست باید بدی، ولی فقط از دست میدیم و چیزی بدست نمیاریم، همینقدر دو دستی چسبیدم به همین چیزای نفرت انگیزی که نمیخام باشند

 

 

خستمممممممممممممم اه اه اههههه 

 

دارم خفه میشششمم

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وانت بار تهران | اسباب کشی و حمل بار | تهران و تمام کشور باشگاه خبرنگاران دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی هواشناسی چهارفصل ایران بهترين کترينگ ونک Cheri مصطفی نجم آبادی - روانشناس قزوین نوشته های یک خال خانباجی:) فرم پیشهناد ارزشیابی تکمیل شده سرگرمی Amanda